زندگی خواب کوچک دیوی ست
خوابهای عجیب و مسخره اش
فانتزیها، خشونت و کشتار
اکشن خنده دار یکسره اش
زندگی قصه ی پریها نیست
آه احمق شدن چه شیرین است
تا می آید سراغ من یک شعر
در سرم جمله های رنگین است
دوست دارم که زندگی بکنم
غرق رویا و آرزو باشم
ساده لوحی غذای هر روزم
فکر کفش و کلاه و مو یاشم
این همه درد و رنج بی پایان
زندگی را خراب و ویران کرد
روی بازوی خانه چنگ انداخت
بچه را راهی خیابان کرد
زلزله، جنگ، سیل، سونامی
اتفاقات مضحکی افتاد
زندگی بی خیال و سوت زنان
هی خودش را ادامه تر می داد
هیچ شخص و گروه و حزبی هم
این جنون را به گردنش نگرفت
هیچ شخصیتی ککش نگزید
منجی ای درد مردنش نگرفت
*
ساعت کهنه زندگی میکرد
روی دیوار لخت انباری
از زمین و زمان دلش پر بود
عقربکهاش رو به بیزاری
بیخودی با زمانه ور می رفت
با شمردن فقط هدر می رفت
با شمردن فقط هدر می رفت
#سعیده_موسوی_زاده
@khalekhanbaji
برچسب : نویسنده : khalekhanbajeo بازدید : 75